راز خانوادگی پارت ۱۲
·
1403/01/18 16:39
· خواندن 1 دقیقه
لوید : فرانکی درا بازکن
فراکی : چی میخوای
لوید : درا بازکن برات میگم
فراکی: خب بگو
لوید : میخوام با انیا چند ساعتی پیشت بمونم
فراکی: با یور دعوات شده
لوید : بزار بیام تو برات توضیح میدم
فراکی : خیلی خوب بیا تو
انیا : وای عمو فرفری چقدر خونت کثیفه
فراکی : ساکت شو
لوید : انیا این پول را بگیر برو برا خودت یه چیزی بخر
انیا : باشه
فراکی : نمی گی یه وقت بچه گم می شه
لوید : بچه باهوشی
فراکی : خوب اون چیزی که می خاستی بگی را بگو
لوید : یور به انیا گفته که بره بیرون حتا گفته منم نباشم می خواست با داداش در مورد یه چیزی حرف بزنه
فراکی : حالا از چی نگرانی
لوید : از این که بفهمه من جاسوسم