دروغی که واقعی شد پارت ۳
·
1403/05/16 20:08
· خواندن 1 دقیقه
بکی : این لباسا خوبه
انیا : آره خیلی قشنگه
بکی : پس من این لباسما میپوشم
انیا : بکی میخوام بهت یه چیزی بگم
بکی: بگو عزیزم
انیا : تو واقعا باباما دوست داری
بکی : خوب آره معلومه
انیا : دوست داشتن چه حسی داره منظورم اینه که چطوریه
بکی : تو تاحالا کسی را دوست نداشتی
انیا: خوب راستش نه
بکی: خوب اولش وقتی اون شخص را میبینی قلبت تاپ تاپ میکنه بعد سرخ میشه بعد وقتی بفهمی یه دختره دیگه داره باهاش حرف میزنه عصبی میشی اینطوری فهمیدی
انیا : پس کس میکشیمش
بکی : خوب نباید کسی راکه دوست داریم بکشیم فهمیدی
انیا : ممنون از اینکه این قدر دقیق توضیح دادی
بکی : خواهش میکنم