دروغی که واقعی شد پارت ۸
·
1403/06/01 20:17
· خواندن 1 دقیقه
بکی : ببخشید آقای لوید میشه درمورد یه چیزی
لوید : بفرمایید
بکی : میشه باهم ازدواج کنیم
لوید : ولی من خیلی از شما بزرگ ترم
بکی: مهم نیست
انیا : اصل بکی که از شما خوشش میاد
بکی : خوب عروسیمونا بزاریم ۲۶ مارس
انیا : خوبه خوبه نظر شما چیه
لوید : شما که فکر همه جاشا کردین نظر من مهم نیست
بکی : آخ ببخشید آقای لوید نظر شما چیه
لوید : خوب منم موافقم
انیا : عالیه حالا من برا عروسی تون چی بپوشم
بکی : نگران نباش انیا جا ن من بهت کمک
انیا : ممنونم
لوید : انیا بیا
انیا : چشم
لوید : این حرفا چیه میزنی تو که میدونی .....
انیا : بله خیلی ممنونم که صبر کردید من با بکی حرف میزنم
لوید : نه منظورم این نبود
انیا : پس شما راضی هستید