دروغی که واقعی شد پارت ۱۰
·
1403/06/10 19:56
· خواندن 1 دقیقه
انیا : ماموریت چیه زود بگو
دامیان: گفتم که ما باید باهم انجامش بدیم
انیا : چرا حالا با تو آدم دیگه نبود
دامیان : خوب قسمته دیگه
انیا : حالاکجا باید بریم
دامیان : آدرسشا برات میفرستم
لوید : انیا دامیان بیان
انیا : الان میام
دامیان : چشم آقای لوید الان میایم
انیا : حالا ساعت چند هست ؟
دامیان : فردا شب ساعت ۱۱
بکی : انیا اینجایی زود باش بیا تو
انیا : الان میام بکی جان
دامیان : بکی جان ؟
انیا : آره چیه حسودیت شد تو دوست نداری من دارم
دامیان : نه