دروغی که واقعی شد ۱۶

Metra Metra Metra · 1403/07/01 01:43 · خواندن 1 دقیقه

 

 

لوید : چرا شما دوتا باهم ازدواج نمیکنید 

انیا: حرف مهمتون این بود 

لوید : جواب : سوال منا ندادید 

دامیان : چون از هم خوشمون نمیاد 

لوید : چرا شما که خیلی شبیه هم هستید 

دامیان : خوب دیگه هم دیگه را دوست نداریم 

انیا : من باید برم 

دامیان : صبر کن منم دارم میام 

انیا : وای کارت خیلی خوب بود نجاتم دادی 

دامیان : قابلی نداشت 

انیا : نمیدونم چی شد به همچین فکری افتاد 

دامیان : شاید چون ما دوتا را باهم دیده 

انیا : شاید من‌ میرم خونه تو میخوای چیکار کنی 

دامیان : هیچی منم میرم تا فردا صبح زود بیام 

انیا : باشه میخوای برسونمت 

دامیان : آره ممنون میشم 

انیا : چه رویی داری خودت تنها برو 

دامیان : باشه اصل رفتم 

انیا : کجا داشتم شوخی میکردم

دامیان : از دست تو با این شوخی هات 

انیا : خوب ما اینیم دیگه 

دامیان : آره واقعا یه حرف خوب زدی 

انیا: من همه حرفام خوبه 

دامیان : بله شما درست میگید