دروغی که واقعی شد پارت ۱۹د

Metra Metra Metra · 1403/08/18 14:45 · خواندن 1 دقیقه

 

 

لوید : انیا دامیان خوش آمدید 

انیا : خیلی ممنون از دعوتون 

دامیان : خیلی تبریک میگم 

انیا : آخه چیا تبریک میگی اصلا میدونی داری درباره چی حرف میزنی 

دامیان : خوب راستش نه 

انیا : خوب پس اکلی حرف نزن 

دامیان : باشه آز این به بعد فکر میکنما حرف میزنم راستی بکی خانوم کجاست 

لوید : اونم الان پیداش میشه ولی تا اون نیمده میخواستم یه چیزی بهتون بگم 

انیا : اگه در باره اون موضوعه من نظرم گفتم 

لوید : آخه دامیان از خواستگاری کرده 

انیا : چی گفتی چه غلطی کرده 

دامیان : به خدا من همچین کاری نکردم باور کن به جون خوم 

لوید : یعنی میخوای بگی من دروغ میگم 

دامیان : با اینکه احترام زیادی براتون....

انیا : خیلی دلت بخواد بام ازدواج کنی 

دامیا ن: یعنی تو .... از من خوشت میاد 

انیا :خوب خوب راستش 

لوید : خوب این غزیه تمام شد 

انیا : چی اصلان نفهمیدم چی گفتم 

لوید : چیزی نیست بلخره گفتی 

بکی : بفرمایید من عروسی را آخر هفته بزاریم نظرت چیه لوید 

لوید : به نظر من که عالیه 

دامیان:  ولی من هنوز قبول نکردم 

انیا منم همین طور