رز سفید پارت 1
انیا : اخ جون رسیدیم خونه
لوید : پس یور کجاس
در همین موقعه یور با قیافه ای خسته وارد شد
لوید : ی ی یور حالت خوبه
یور : لوید میخوام باهات تنهایی حرف بزنم
لوید : انیا برو خونه همسایه بغلی بعد میام دنبالت
انیا : باشه رفتم
لوید : خوب چی میخواستی بگی
یور : انیا بچه واقعی تو نیست درسته تو به من دورغ گفتی
لوید : تو از کجا فهمیدی
یور : جواب منا بده
لوید : خوب راستش همسر خدا بیامرزم بچه دار نمی شد ما هم رفتیم از تو پرورشگاه یه بچه را به فرزندی قبول کردیم
یور : چرا اینا زودتر بهم نگفتی
لوید : خوب الان که بهت گفتم
یور : ببین لوید مامانا بابای واقعی انیا زندن و دنبال انیا می گردن اونا گفتن هرکی که انیا به فرزند خوردگی قبول کرده را می کشند
لوید : تو اینا را از کجا می دونی
معرفی شخصیت
سلام من مایکل ستون هستم 21 سالم و جاسوس هستم
سلام من یور برایر هستم ریس آدم کش ها
جک : مایک برات یه ماموریت دارم
مایکل : چه ماموریتی
جک : تو باید ریس آدم کش ها را پیدا کنی مامورا ما یه ردی زدن تو به عنوان پیش خدمت میری اونجا
مایکل : باشه
جک : تو باید اسمتا عوض کنی
مایکل : باشه
جک : از این به بعد اسمت لوید فورجره
مایکل : آهان باشه من دیگه باید برم خونه
پارت بعدی ۵ لایک
فرانکی : دیگه نگران نباش کار تو دو ماه دیگه تموم بعد همه چی برمی گرده سر جای اولش
در همین موقعه انیا آمد و حرف های فراکی را شنید
لوید : فکر نکنم
فرانکی : منظورت چیه
لوید : منظورم اینه که دوباره نمی تونم انیا بفرستم پرورشگاه
فرانکی : شاید انیا پدر مادر پیدا شدن
لوید: چی منظورت چیه
فرانکی: ما یه ردی از مامانا باباش پیداکردیم فکر کنم اونا هم دنبال بچشون بگردن
لوید : حالا با یور چیکار کنیم
فراکی : برا اونم یه نقشه دارم
لوید: چه نقشه ای
فرانکی : می خواستگاریش
لوید: چی چی گفتی داری شوخی میکنی
فرانکی: میگه نمی خوای از این ماموریت راحت شی اگه ماما نا بابا انیا پیدا نکردم خودم یور مامانا باباش میشیم
لوید : اول ببین یور قبول میکنه یا نه من دیگه می رم انیا بیا بریم
برای پارت بعد ۳ لایک فراموش نشه