راز خانوادگی پارت ۱۳
·
1403/01/19 13:26
· خواندن 1 دقیقه
فرانکی : دیگه نگران نباش کار تو دو ماه دیگه تموم بعد همه چی برمی گرده سر جای اولش
در همین موقعه انیا آمد و حرف های فراکی را شنید
لوید : فکر نکنم
فرانکی : منظورت چیه
لوید : منظورم اینه که دوباره نمی تونم انیا بفرستم پرورشگاه
فرانکی : شاید انیا پدر مادر پیدا شدن
لوید: چی منظورت چیه
فرانکی: ما یه ردی از مامانا باباش پیداکردیم فکر کنم اونا هم دنبال بچشون بگردن
لوید : حالا با یور چیکار کنیم
فراکی : برا اونم یه نقشه دارم
لوید: چه نقشه ای
فرانکی : می خواستگاریش
لوید: چی چی گفتی داری شوخی میکنی
فرانکی: میگه نمی خوای از این ماموریت راحت شی اگه ماما نا بابا انیا پیدا نکردم خودم یور مامانا باباش میشیم
لوید : اول ببین یور قبول میکنه یا نه من دیگه می رم انیا بیا بریم
برای پارت بعد ۳ لایک فراموش نشه