
راز خانوادگی پارت ۲

یور : خوب شد باهاشون نرفتم امروزم بای یکی را بکشی
لوید : انیا رسیدیم پیاده شو
انیا : اخجون بریم میز ۶
لوید : آخه عددش چه فرقی می کنه
انیا : اگه به حرفم گوش ندی نمی رم مدرسه
لوید : باشه تو برو بشین منم دارم میام
انیا داره تو ذهن می گه : آره حلا وقتی بابایی آنجا بشینه خانواده دزموند را می بینه بعد به من افتخار می کنه
لوید: اینم میز شماره ۶ چی اون خانواده دزموند نیست آفرین انیا خوب جایی نشستیم