وبلاگ خانواده جاسوس

وبلاگ خانواده جاسوس

به وبلاگ خانواده جاسوس خوش آمدید

راز خانوادگی پارت ۲

راز خانوادگی پارت ۲

Metra Metra Metra · 1403/01/08 09:04 ·

یور : خوب شد باهاشون نرفتم امروزم بای یکی را بکشی 

 

لوید : انیا رسیدیم پیاده شو 

انیا : اخجون بریم میز ۶ 

لوید : آخه عددش چه فرقی می کنه 

انیا : اگه به حرفم گوش ندی نمی رم مدرسه 

لوید : باشه تو برو بشین منم دارم میام 

انیا داره تو ذهن می گه : آره حلا وقتی بابایی آنجا بشینه خانواده دزموند را می بینه بعد به من افتخار می کنه 

لوید: اینم میز شماره ۶ چی اون خانواده دزموند نیست آفرین انیا خوب جایی نشستیم 

راز خانوادگی پارت ۱

راز خانوادگی پارت ۱

Metra Metra Metra · 1403/01/07 21:24 ·

انیا : بابا امروز منا می بری رستوران 

لوید : نه بشین درستا به خون 

انیا : نه اصلان من دیگه مدرسه نمی رم 

لوید : آخه این چه ربطی به مدرسه داشت با این که دلم نمی خاد ولی باشه 

انیا : اخجون من می رم لباسامو به پوشم 

لوید : یور تو نمی یای 

یور : نه من یه چنتا کار هست که باید انجام بدم 

لوید : باشه هرجور راحتی 

انیا : من آماده مامانی نمیاد 

لوید :نه